- قلعه داری
- محافظت قلعه کوتوالی حکومت قلعه: سمک عیار ناک را گفت: چه گویی ک قلعه داری توانی کردن ک
معنی قلعه داری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کلاتدار محافظ قلعه دژبان کوتوال. یا قلعه دار سپهر. آفتاب خورشید
پادشاهی، سلطنت، برای مثال نه هر کسی که کله کج نهاد و تند نشست / کلاهداری و آیین سروری داند (حافظ - ۳۶۴)
در چهلم مرگ کسی عزا داری کردن
پادشاهی سلطنت، سرکشی تکبر
عمل و شغل گله دار: بشتر بانی و گله داری کردی آهستگی و هشیاری. (نظامی)
دارابودن لعل